مقاله سازماندهي خدمات مشاوره در سازمان هلال‌احمر

دسته بندي : علوم انسانی » روانشناسی و علوم تربیتی
مقاله سازماندهي خدمات مشاوره در سازمان هلال‌احمر در 32 صفحه ورد قابل ويرايش

« مقدمه »

كشور ما از نظر حادثه خيزي چه در مورد بلاياي طبيعي مثل سيل و زلزله و چه حوادث بشري مثل تصادفات رانندگي و سقوط هواپيما،‌متأسفانه در بين كشورهاي جهان رتبه دهم را داراست و به اين لحاظ سالانه متحمل خسارات سنگين اقتصادي و مهم تر از آن ضايعات و تلفات انساني چه از ظر مرگ و مير و چه از نظر معلوليت هاي جسمي و رواني ناشي از حوادث و بلايا مي گردد.

كه اين مورد اخير خود در دراز مدت به دليل از بين بردن عملكرد نيروي انساني ، از نظر فيزيكي و رواني مجدداً خسارات اقتصادي هنگفتي را به جامعه ما تحميل مي نمايد. متأسفانه چرخش در اين دايره بسته روز به روز بر مشكلات اقتصادي ، سياسي ، اجتماعي و بهداشتي جامعه مي افزايد.

جمعيت هلال احمر جمهوري اسلامي ايران ، به عنوان عمده ترين نهاد امدادي ، در زمان وقوع حوادث و بلايا، وظيفه امداد رساني و نجات افراد حادثه ديده را چه در داخل كشور و چه در اقصي نقاط جهان كه مورد نياز باشد به عهده دارد . طبعاً در چنين شرايطي ، افراد زيادي دچار صدمات جسمي ، رواني حاد مي شوند كه لزوم رسيدگي سريع را جهت حفظ جان آنان و پيشگيري از تشديد عوارض مرا ايجاب مي‌نمايد، دربعد امداد رساني فيزيكي و جسمي توسط هلال اهمر اقدامات مؤثري صورت گرفته ، ليكن بعد بسيار مهم امداد رساني رواني و به عبارت ديگر مداخله در بحران هاي رواني ناشي از حوادث و بلايا،‌كمتر مورد توجه قرار گرفته است. و لازم است به اين وجهه نيز پرداخته شود.

اين طرح پيشنهادي ، در واقع زمينه اي را مهيا مي كند، تا در كنار امداد فيزيكي به امداد رواني حادثه ديدگان ناشي از حوادث يا بلاياي طبيعي نيز توجه ويژه به عمل آيد و با اقدامات تخصصي و رسيدگي هاي به موقع از ايجاد يا تشديد اختلالات و بيماريهاي رواني در دراز مدت پيشگيري شود.

بديهي است كه اين امر بسيار حياتي كاملاً در راستاي وظايف و اهداف اصلي جمعيت هلال احمر كه همانا تسكين آلام بشري و تأمين سلامت انسان ها است مي باشد.

(مباني نظري ارائه خدمات مشاوره اي)

هدف اصلي مشاوره فراهم آوردن موقعيتي مناسب براي مراجع است تا بتواند راحت تر و رضايتبخش تر به زندگي اش ادامه دهد. مشاوره با تسهيل فرايند رشد، شناسايي و حل مشكلات ،‌آموزش شيوه هاي تصميم گيري درست و نحوة مواجهه با بحرانهاي زندگي همراه است و به گسترش بينش و حل تعارضهاي دروني و رشد روابط سازنده با ديگران انجامد وظيفه مشاور آن است كه رشد مراجع را تسهيل و تسريع كند. براي ارزشهاي او احترام قائل شود و توان تصميم گيري را در مراجع تقويت كند (هاوارد ،‌1996)

به نظر رابينسون مشاوره عبارت از كمك به افراد عادي براي كسب سازش بهتر با خود و ديگران افزايش بلوغ عاطفي ، استقلال و قبول مسئوليت است. بنابراين با افراد عادي و حتي با كساني كه مشكل رواني خاصي ندارند نيز مي توان مشاوره كرد از اين رو مشاوره به افزايش كارآمدي و سازش بهتر با خود و محيط پيرامون منجر گردد.

با توجه به تعاريف زيباي مشاوره كه در سازماندهي خدمات مشاوره در هلال احمر به خوبي مي توان از آنها استفاده كرد مي توان گفت قسمت مهمي از خدمات پيشگيرانه است (آموزش كنترل استرس و مقابله با بحرانها) و قسمتي از خدمات هم درماني و در هنگام بروز حوادث ضروري مي باشد اما به جرأت مي توان گفت خدمات رشدي جزء اساسي مشاوره در هلال احمر مي باشد و با اطلاع رساني صحيح هم براي پرسنل و كاركنان و امدادگران و هم براي افراد مراجعه كننده زمينه هاي افزايش بلوغ عاطفي ، استقلال و قبول مسئوليت و شيوه هاي تصميم گيري درست را فراهم نمود و به افزايش كارآمدي و توانمندي افراد كمك نمود.

(سوابق ارائه خدمات مشاوره اي در داخل سازمان هلال احمر)

طبق ماده 2و3 اساسنامه جمعيت هلال احمر مصوب مجلس محترم شوراي اسلامي در سال 1382 جمعيت هلال احمر وظيفه دارد تا براي تسكين آلام بشري تلاش نموده و از زندگي و سلامت انسان ها خصوصاً در هنگام حوادث حمايت نمايد به منظور تحقق اصول فوق، سازمان داوطلبان با بهره گيري از توان و تخصص كادر مددكار و روانشناس شاغل در ستاد و مراكز استانها ،‌در كنار كمك ها و خدمات مادي و مالي ، نسبت به ارائه انواع خدمات مشـاوره اي با هـدف راهـنمايي و هـدايت مـددجويان به سوي زندگي بهتر اقدام مي نمايد. خدمـات مشـاوره اي فـوق با رعايـت كلـيه اصول مددكـاري و روانشناختي ارائه مي گردد. و تلاش مي شود تا با توانمند سازي روحي و رواني و تقويت ابعاد مثبت زندگي و شخصيتي مددجويان مهارتهاي زندگي آنان ارتقاء يابد.

در هنگام بروز حوادث و سوانح غير مترقبه نيز به دليل شيوع بالاي اختلالات روحي و رواني ميان آسيب ديدگان و باقي ماندگان حادثة روانشناسان و مددكاران با حضور در محل حادثـه و تشكيل تيم هاي حمـايت رواني ، خدمات مشاوره اي به حادثه ديدگان ارائه مي نمايند.

همانطور كـه از مواد اسـاسنامه جـمعيت هلال احمر برداشت مي شود ارائه خدمات مشاوره اي بسيار محدود و تنها مي توان در ستاد و مراكز استانها از توان و تخصص مددكاران استفاده نمود و هنگام بازديد و تحقيق در سازمان هلال احمر خلأ ارائه خدمات مشاوره اي توسط مشاوران متخصص و باتجربه كاملاً به چشم مي خورد اميدوارم در آينده شاهد ارائه انواع خدمات مشاوره اي اعم از خانواده تحصيلي، شغلي در سازمان هلال احمر باشيم كه اين امر به تحقق اهداف سازمان هلال احمر كمك شاياني خواهد كرد.
مداخله در بحران

مداخله در بحران با افرادي سروكار دارد كه در ميان بحران هستند و سرعت عمل اهميت اساسي دارد. مداخلة در بحران نه تنها بر واكنش هاي فوري موقعيت هاي اضطراري بلكه بـر ايـجاد سـازگاري روانشناختي معطوف به پيشگيري از مسائل بيشتر در آينده، تأكيد مي كند(كاپلان، 1379).

هدف اساسي مداخلـه در بـحران،‌ فراهم آوردن حمايت وكمك به افراد بحران زده و خانواده هاي آنان است تا بتوانند هر چه سريع تر تعادل رواني خود را بازيابند. مداخله در بحران بر نظرية بحران متكي است و داراي چند مؤلفه است.

1- مداخله در بحران بر اهداف درماني كوتاه مدت و مشخص متمركز است. تمركز اصلي مداخله مبتني بر كاهش تنش و حل و فصل سازگارانة مشكل است. وجود محدوديت زماني مي تواند انگيزة فرد آسيب ديده را براي رسيدن به اهداف تعيين شده و مشخص حفظ و تقويت كند.

2- مداخله در بحران مستلزم ارزيابي دقيق منبع استرس و معناي آن براي فرد و بازسازي شناختي فعال و مستقيم است.

3- مداخلة در بحران به مراجع كمك مي كند تا مكانيزمهاي مسأله گشايي سازگارانه را ياد بگيرد و تا بتواند به سطح عملكرد قبل از بحران برگردد.

4- مداخلة در بحران در حد امكان از ارائة آموزش ها و راهبردهاي مقابله اي مؤثر استفاده مي كند.

5- مداخلة در بحران واقعيت گراست و بر شفاف سازي برداشت ها و ادراكات شناختي فرد بحران زده و فراهم آوردن حمايت رواني و عاطفي او تمركز دارد.

6- مداخلة در بحران مي تواند مقدمه و سرآغاز درمان هاي بعدي باشد. بنابراين در شيو ة مداخلة در بحران ،‌فرد آسيب ديده، براي ارزيابي پاسخ هاي مقابله اي ناسازگارانه مورد حمايت واقع مي شود. و مي تـواند كـمبودها و نقايص خود را تشخيص داده و راه هاي ديگر مقابله با مشكلات را پيدا كند.

(فرايند سوگ )

سوگ فرايند لازم و طبيعي پس از يك فقدان قابل ملاحظه است، اما نيروهاي بسياري در جامعة ما تجربة كامل سوگ را دشوار مي سازند. هنجارهاي اجتماعي يك بهبود عاجل را اقتضا مي كند و ساير افراد اغلب نمي توانند بفهمند كه چرا برگشت يك فرد سوگوار به حالت طبيعي اين قدر به درازا مي انجامد همانند هر هيجان ديگري،‌سوگ و اندوه به سرعت ابراز و حل نمي شود و مانع از رها شدن از موقعيت و تشكيل روابط جديد مي گردد.

مشاوران بايد به بازماندگاني كه عزيزي را از دست داده اند كمك كنند تا با وضعيت پيش آمده مقابله كنند. شايد بسياري ازبازماندگان نيازمند دريافت اين اطمينان هستند كه آنها (از فقدان عزيز خود و شدت غم و غصه ) ديوانه نمي شوند.

برخي هرگز قادر نيستند مرگ فرزند يا همسر خود را بپذيرند. آنها ممكن است با انكار كردن احساسات خود و سعي در پنهان كردن درد خود ،‌اين عدم پذيرش را حفظ كنند . مشاوراني كه با چنين مراجعاني كار مي كنند كاملاً بر ارزش درماني تجربة درد در آنها واقف اند. در برخي مقاطع از فرايند سوگواري ، مردم ممكن است بهت زده شوند. و به مانند يك آدم ماشيني عمل كنند. وقتي اين بهت زدگي زايل مي شود،‌درد شدت پيدا مي كند افرادي كه اين درد را تحمل مي كنند بايد بياموزند كه ممكن است قبل از بهبودي وضعشان وخيمتر شود، به منظور شناسايي اين موضوعهاي حل نشده و احساسات بيان نشدة مردم .

(بازي درماني)

مشاور بايد اهميت نياز كودك را براي يافتن جانشيني براي عزيز از دست رفته در يابد. كودك ممكن است كه نياز خود را براي مادر،‌نه به يك نفر بلكه به چند نفر منتقل سازد. اگر فرد ثابتي براي جانشيني فراهم نباشد. ممكن است كودك از نظر رواني شديداً آسيب ديده و در هيچ رابطه اي در انتظار و جستجوي صميميت نباشد.اهميت مدارا با واكنش سوگ كودكان بسيار حائز اهميت است.

براي هر فردي اين احتمال وجود دارد كه با واقعه غيرمترقبه و شديدي روبرو شود،‌به طوري كه با مكانيسم هاي معمولي حل مسأله قادر به حل آن نباشد. در اين جاست كه فرد با بحران روبروست. يعني شرايط استرس زايي كه سازگاري و تطابق فرد را به هم زده است.

ربـر(1985)بحـران را به معناي شرايط واكنش فرد در برابر يك حادثه تهديدآميز تعريف مي كند .

به نظر فرانس (1961) بحران يك واقعه كوتاه مدت است كه از چند روز تا چند هفته به طول مي انجامد. در حالت بحران فرد دچار عدم تعادل مي شود و تعادل قبلي خود را از دست مي دهد. به اعتقاد جرالد كاپلان (1964)اولين فردي كه الگوي بحران را مفهوم سازي نمود هر شخصي در تلاش دايمي براي حفظ تعادل است . زماني كه فرد با مشكلي كه قادر به حل آن نيست،‌روبرو مي شود اين تعادل به خطر مي افتد و با افزايش سطح تنش و نگراني وضعيت عدم تعادل شديدتر مي گردد در اين هنگام فرد تلاش مي كند تا ب حالت تعادل برگردد و به همين جهت به شيوه هاي مختلف واكنش نشان مي دهد . اين واكنش ها در صورت كارآمد بودن مي توانند فرد را به تعادل رسانده و بحران خاتمه يابد و در غير اين صورت به تشديد وضعيت بينجامد .

(مراحل شكل گيري بحران ومتغيرهاي مؤثر)

شروع تنش و افزايش آن و در صورت تداوم محرك تنش زا ايجاد احساس ناراحتي و عدم آسايش .

عدم توانايي و مدارا و تطبيق با شرايط و افزايش احساس ناراحتي و نگراني.

1- افزايش بيش از حد تنش به عنوان يك محرك دروني قوي براي بسيج منابع دروني و بيروني.

2- در صورت تداوم مشكل اوليه افزايش تنش و ايجاد ناسازگاري و بروز حالت عدم تعادل.

براي كاهش اثرات نامطلوب فشار رواني معمولاً از راهبردهاي مقابله اي استفاده مي شود.
پنج وظيفه اصلي مقابله از ديدگاه مگزوهندلسون

1- موقعيتهاي محيطي آسيب زننده را كاهش داده و انتظار بهبودي را افزايش مي دهند.

2- در جهت سازگاري با وقايع منفي عمل مي كنند.

3- حفظ تصور مثبت از خود.

4- حفظ تعادل هيجاني.

5- تداوم ارتباطات رضايت بخش با ديگران.

طبقه بـندي راهـبردهاي مقـابله اي(فيورشـتاين وهمـكاران،‌ 1987 به نقل از سموعي1378 ،‌ص 43).

1- مقابله شناختي فعال: مثل زماني كه فرد به جنبه هاي مثبت يك مسأله توجه مي كند.

2- مقابله شناختي اجتنابي : شخص فكر كردن درباره مشكل را موقتاً كار مي گذارد يا آن كه معناي موقعيت را تغيير مي دهد.

3- مقابله رفتاري فعال: مثل كمك خواستن از ديگران.

4- مقابله رفتاري اجتنابي: پرداختن به فعاليتهايي همچون ورزش.

شيوه هاي مقابله با فشار رواني به دو دسته تقسيم مي شوند.

1- مقابله مسأله مدار، با كنترل عامل فشار زاي رواني براي كاهش يا حذف فشار حاصل از آن سروكار دارد. بـراي مـثال امـدادگري كه بـه يـادگيري رفـتارهاي لازم در موقعيت هاي بحراني مي پردازد از شيوة مسأله مدار براي مقابـله با فـشـار روانـي اسـتفاده مي كند.

2- مقابله هيجان مـدار فرد به كنترل واكنش هاي هيجاني ناشي از عامل فشارزاي رواني مي پردازد تا تعادل عاطفي و هيجاني حفظ شود. براي مثال آسيب ديده اي كه با كم اهميت جلوه دادن حادثه سعي در كاهش تنش خود دارد. انكار، اجتناب و يا تخليه هيجاني مثل: گريه كردن، عصباني شدن و مكانيزمهاي دغاعي مقابله هيجان مدار هستند.
دسته بندی: علوم انسانی » روانشناسی و علوم تربیتی

تعداد مشاهده: 2157 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.zip

فرمت فایل اصلی: doc

تعداد صفحات: 32

حجم فایل:23 کیلوبایت

 قیمت: 24,900 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل
  • محتوای فایل دانلودی: